راز استراتژیک سهام خصوصی

  • 2022-04-10

مبالغ هنگفتی که شرکت‌های سهام خصوصی بر روی سرمایه‌گذاری‌های خود انجام می‌دهند، تحسین و حسادت را برمی‌انگیزد. به طور معمول، این بازده ها به استفاده تهاجمی شرکت ها از بدهی، تمرکز بر جریان نقدی و حاشیه سود، آزادی از مقررات شرکت های عمومی و مشوق های سنگین برای مدیران عامل نسبت داده می شود. اما دلیل اساسی موفقیت سهام خصوصی، استراتژی خرید برای فروش است - استراتژی که به ندرت توسط شرکت‌های دولتی به کار گرفته می‌شود، که در تعقیب هم‌افزایی، معمولا خرید می‌کنند تا حفظ کنند.

باربر و گولد، مدیران مرکز مدیریت استراتژیک اشریج، توضیح می دهند که مزیت اصلی خرید برای فروش ساده است اما اغلب نادیده گرفته می شود. نقطه شیرین سهام خصوصی، تملک هایی است که کمتر مدیریت شده اند یا کمتر از ارزش گذاری شده اند، جایی که یک بار فرصتی برای افزایش ارزش کسب و کار وجود دارد. هنگامی که این سود محقق شد، شرکت های سهام خصوصی با حداکثر بازده می فروشند. در مقابل، یک خریدار شرکتی، پس از کاهش رشد ارزش، با تعلیق در کسب‌وکار، بازدهی خود را کاهش می‌دهد.

شرکت‌های دولتی که در این فضا رقابت می‌کنند می‌توانند بازدهی بهتری نسبت به شرکت‌های سهام خصوصی به سرمایه‌گذاران ارائه دهند.(به هر حال، یک شرکت سهامی عام 30 درصدی را که وجوه از سود ناخالص خارج می‌کند کسر نمی‌کند.) شرکت‌ها دو گزینه دارند: (1) کپی کردن مدل سهام خصوصی، همانطور که شرکت‌های سرمایه‌گذاری Wendel و Eurazeo با موفقیت چشمگیری انجام داده‌اند، یا(2) اتخاذ رویکردی انعطاف‌پذیر، نگه داشتن کسب‌وکارها تا زمانی که بتوانند به عنوان مالک ارزش اضافه کنند. دومی به شرکت‌ها مزیتی نسبت به وجوه می‌دهد، که باید در یک زمان از پیش تعیین‌شده منحل شوند - به طور بالقوه پول روی میز باقی می‌ماند.

هر دو گزینه شرکت های دولتی را با چالش هایی مواجه می کند، از جمله مالیات بر عایدی سرمایه ایالات متحده و کمبود مهارت های مدیریت سرمایه گذاری. اما بزرگ‌ترین مانع ممکن است بیزاری شرکت‌های دولتی از خروج از یک کسب‌وکار سالم و ناتوانی آن‌ها در نگاه کردن به آن به همان صورتی باشد که شرکت‌های سهام خصوصی می‌بینند – به عنوان نقطه اوج یک تحول موفق، نه یک خطای استراتژیک.

سهام خصوصی. این اصطلاح همچنان تحسین، حسادت و ترس را در دل بسیاری از مدیران عامل شرکت های دولتی برمی انگیزد. در سال‌های اخیر، شرکت‌های سهام خصوصی مبالغ هنگفت و بحث برانگیزی را به جیب زده‌اند، در حالی که اهداف خرید بزرگ‌تری را دنبال می‌کنند. طبق گفته Dealogic، شرکتی که خریدها را دنبال می کند، در واقع، ارزش جهانی خریدهای سهام خصوصی بیش از یک میلیارد دلار از 28 میلیارد دلار در سال 2000 به 502 میلیارد دلار در سال 2006 افزایش یافت. علیرغم چالش برانگیزتر شدن محیط سهام خصوصی در بحبوحه افزایش نرخ بهره و نظارت بیشتر دولت، این رقم تنها در نیمه اول سال 2007 به 501 میلیارد دلار رسید.

شهرت شرکت‌های سهام خصوصی برای افزایش چشمگیر ارزش سرمایه‌گذاری‌هایشان به تقویت این رشد کمک کرده است. توانایی آنها برای دستیابی به بازده بالا معمولاً به تعدادی از عوامل نسبت داده می شود: انگیزه های قوی هم برای مدیران پورتفولیوی سهام خصوصی و هم برای مدیران عملیاتی مشاغل موجود در این سبد. استفاده تهاجمی از بدهی، که مزایای مالی و مالیاتی را فراهم می کند. تمرکز مشخص بر جریان نقدی و بهبود حاشیه. و آزادی از مقررات محدود کننده شرکت های دولتی.

اما دلیل اساسی رشد سهام خصوصی و نرخ بازده بالا چیزی است که مورد توجه کمی قرار گرفته است ، شاید به این دلیل که بسیار واضح است: عمل استاندارد شرکت ها در خرید مشاغل و سپس ، پس از هدایت آنها از طریق انتقال سریع عملکرد ، فروشآنهااین استراتژی ، که ترکیبی از مدیریت تجارت و سرمایه گذاری و سرمایه گذاری است ، در هسته موفقیت سهام خصوصی است.

شرکت های دولتی-که به طور همواره مشاغل را با هدف نگه داشتن آنها و ادغام آنها در عملیات خود به دست می آورند-می توانند از این رویکرد خرید به فروش برسند یا وام بگیرند. برای انجام این کار ، آنها ابتدا باید درک کنند که چگونه بنگاه های سهام خصوصی از آن به طور مؤثر استفاده می کنند.

نقطه شیرین سهام خصوصی

واضح است که خرید برای فروش نمی تواند یک استراتژی همه منظوره برای اتخاذ شرکت های دولتی باشد. این معنی ندارد که یک تجارت به دست آمده از هم افزایی های مهم با سبد موجود در مشاغل موجود خریدار بهره مند شود. مطمئناً راهی نیست که یک شرکت از دستیابی به آن سود ببرد که جذابیت اصلی آن چشم انداز آن برای رشد ارگانیک طولانی مدت است.

با این حال ، همانطور که بنگاه های سهام خصوصی نشان داده اند ، این استراتژی از نظر ایده آل مناسب است وقتی که برای تحقق فرصت ایجاد ارزش یکپارچه ، کوتاه مدت تا میان مدت ، خریداران باید مالکیت و کنترل آشکار را بگیرند. چنین فرصتی اغلب زمانی بوجود می آید که یک تجارت به طرز تهاجمی مدیریت نشده باشد و به همین ترتیب کم کار است. همچنین می توان با مشاغل کم ارزش یافت زیرا پتانسیل آنها به راحتی آشکار نیست. در این موارد ، پس از ایجاد تغییرات لازم برای دستیابی به ارزش بالایی - معمولاً در طی یک دوره دو تا شش سال - برای مالک منطقی است که تجارت را بفروشد و به سمت فرصت های جدید حرکت کند.(در حقیقت ، بنگاه های سهام خصوصی موظفند در نهایت مشاغل را دفع کنند ؛ به نوار کناری "چگونه سهام خصوصی کار می کند: یک آغازگر".)

چگونه سهام خصوصی کار می کند: آغازگر

برای روشن شدن اینکه رویکرد خرید به فروش به موفقیت سهام خصوصی چقدر اساسی است ، ارزش بررسی اصول مالکیت سهام خصوصی را دارد.

بنگاه های سهام خصوصی وجوه از موسسات و افراد ثروتمند جمع می کنند و سپس آن پول را در خرید و فروش مشاغل سرمایه گذاری می کنند. پس از جمع آوری مبلغ مشخص ، یک صندوق به سرمایه گذاران جدید نزدیک می شود. هر صندوق انحلال می یابد و تمام مشاغل خود را در یک بازه زمانی از پیش تعیین شده ، معمولاً بیش از ده سال نمی فروشد. سابقه یک شرکت در وجوه قبلی توانایی خود را برای جمع آوری پول برای صندوق های آینده هدایت می کند.

بنگاه های سهام خصوصی برخی از محدودیت ها را در مورد استفاده از پول سرمایه گذاران می پذیرند. یک قرارداد مدیریت صندوق ممکن است ، به عنوان مثال ، اندازه هر سرمایه گذاری تجاری واحد را محدود کند. با این حال ، پس از انجام پول ، سرمایه گذاران - بر خلاف سهامداران در یک شرکت دولتی - تقریباً هیچ کنترلی بر مدیریت ندارند. اگرچه بیشتر بنگاهها دارای شورای مشورتی سرمایه گذار هستند ، اما قدرت بسیار کمتری نسبت به هیئت مدیره یک شرکت دولتی دارد.

مدیر عاملان مشاغل موجود در یک سبد سهام خصوصی اعضای مدیریت یک شرکت سهام خصوصی نیستند. در عوض ، شرکت های سهام خصوصی از طریق نمایندگی خود در هیئت مدیره شرکت ها ، کنترل شرکت های نمونه کارها را کنترل می کنند. به طور معمول ، شرکت های سهام خصوصی از مدیرعامل و سایر مدیران عامل برتر یک تجارت در اوراق بهادار خود می خواهند تا شخصاً در آن سرمایه گذاری کنند و به عنوان راهی برای اطمینان از تعهد و انگیزه خود. در عوض ، مدیران عامل ممکن است هنگام فروش تجارت ، پاداش های بزرگی را دریافت کنند. مطابق با این مدل ، مدیران عملیاتی در مشاغل نمونه کارها معمولاً نسبت به مدیران واحد در یک شرکت دولتی استقلال بیشتری دارند. اگرچه بنگاه های سهام خصوصی در حال توسعه مهارت های عملیاتی خود هستند و بنابراین اکنون به احتمال زیاد نقش فعالی در مدیریت یک تجارت خریداری شده دارند ، الگوی سنتی که صاحبان سهام خصوصی در آن مشاوره ارائه می دهند اما مستقیماً در روز مداخله نمی کنندعملیات روز هنوز غالب است.

با خرید بزرگ ، صندوق های سهام خصوصی به طور معمول هزینه های حدود 1. 5 ٪ تا 2 ٪ از دارایی های تحت مدیریت را پرداخت می کنند ، به علاوه ، با توجه به دستیابی به حداقل نرخ بازده سرمایه گذاران ، 20 ٪ از کل سود صندوق. سود صندوق بیشتر از طریق سود سرمایه در فروش مشاغل نمونه کارها محقق می شود.

از آنجا که تأمین مالی با سطح بالایی از بدهی باعث افزایش بازده می شود و هزینه های مدیریتی بالای شرکتهای خصوصی را در بر می گیرد ، وجوه خرید به دنبال خرید هستند که بدهی بالا معنا پیدا می کند. برای اطمینان از پرداخت هزینه های تأمین مالی ، آنها به دنبال جریان نقدی پایدار ، محدودیت های سرمایه گذاری محدود سرمایه ، حداقل رشد متوسط در آینده و مهمتر از همه ، فرصتی برای افزایش عملکرد در کوتاه مدت تا میان مدت هستند.

بنگاه های سهام خصوصی و وجوهی که آنها مدیریت می کنند به طور معمول به عنوان مشارکت خصوصی ساخته می شوند. در بعضی از کشورها - به ویژه ایالات متحده - این مزایای مهم مالیات و نظارتی را نسبت به شرکت های دولتی به آنها می دهد.

فواید خرید برای فروش در چنین شرایطی ساده است - هرچند ، دوباره ، غالباً نادیده گرفته می شود. کسب را در نظر بگیرید که به سرعت در ارزش افزایش می یابد - تولید سالانه سرمایه گذار سالانه ، مثلاً 25 ٪ در سال برای سه سال اول - اما متعاقباً اگر بازده سالم ، مثلاً 12 ٪ در سال باشد ، متوسط تر می شود. یک شرکت سهام خصوصی که پس از یک استراتژی خرید و فروش ، پس از سه سال آن را به فروش می رساند ، بازده سالانه 25 ٪ را به دست می آورد. یک شرکت عمومی متنوع که به عملکرد عملیاتی یکسان با مشاغل اکتسابی دست پیدا می کند-اما ، همانطور که معمولی است ، آن را به عنوان یک سرمایه گذاری بلند مدت خریداری کرده است-بازدهی کسب می کند که به 12 ٪ نزدیکتر می شود. برای شرکت عمومی ، پس از ایجاد تغییرات ارزش ایجاد ، بازده نهایی را رقیق می کند.

در سالهای اولیه رونق خرید فعلی ، شرکت های سهام خصوصی با دستیابی به واحدهای تجاری غیرقانونی شرکتهای بزرگ دولتی ، عمدتاً رونق گرفتند. تحت صاحبان قبلی خود ، این مشاغل غالباً از غفلت ، اهداف عملکرد نامناسب یا سایر محدودیت ها رنج می بردند. حتی اگر به خوبی مدیریت شود ، چنین مشاغل ممکن است فاقد سابقه مستقل باشند زیرا شرکت مادر عملیات خود را با سایر واحدها ادغام کرده است و باعث می شود که این مشاغل ارزش آن را سخت کنند. فروش توسط شرکت های دولتی واحدهای تجاری ناخواسته مهمترین دسته از خرید سهام بزرگ خصوصی تا سال 2004 بود ، و به گفته Dealogic ، و تاریخچه تحسین شده شرکت های پیشرو در بازده سرمایه گذاری بالا عمدتاً ناشی از دستیابی به این نوع است.

اخیراً ، شرکت های سهام خصوصی - که با هدف رشد بیشتر - توجه خود را به دستیابی به کل شرکت های دولتی جلب کرده اند.(به نمایشگاه "تمرکز جدید سهام خصوصی" مراجعه کنید.) این چالش های جدیدی را برای شرکت های سهام خصوصی ایجاد کرده است. در شرکت های دولتی ، پیشرفت های به راحتی تحقق یافته در عملکرد اغلب از طریق مدیریت بهتر شرکت ها یا فعال سازی صندوق های تامینی حاصل شده است. به عنوان مثال ، یک صندوق پرچین با سهم قابل توجهی در یک شرکت دولتی می تواند بدون نیاز به خرید کامل شرکت ، هیئت مدیره را تحت فشار قرار دهد تا تغییرات ارزشمندی مانند فروش دارایی های غیر ضروری یا چرخش یک واحد غیرقانونی را انجام دهد. اگر یک شرکت دولتی برای بهبود عملکرد خود نیاز به خصوصی داشته باشد ، تغییرات لازم برای آزمایش مهارت های اجرای یک شرکت سهام خصوصی به مراتب بیشتر از دستیابی به یک واحد تجاری است. هنگامی که KKR و GS Capital Partners ، بازوی سهام خصوصی گلدمن ساکس ، در سال 1999 واحد Wincor Nixdorf را از زیمنس به دست آوردند ، آنها توانستند با مدیریت فعلی همکاری کنند و از برنامه خود برای رشد درآمدها و حاشیه ها پیروی کنند. در مقابل ، از زمان گرفتن اسباب بازی های "R" ایالات متحده در سال 2005 ، KKR ، Bain Capital و Vornado Realty Trust مجبور بودند کل تیم مدیریت ارشد را جایگزین کنند و یک استراتژی کاملاً جدید برای تجارت ایجاد کنند.

Over time, private equity firms have shifted from buying business units of public companies; to taking entire public companies private. In this bar chart, the percent of total private equity deal value (for deals worth one billion dollars or more) is shown for each year, starting in 2000 and ending in 2007. The types of entities private equity companies are buying include - buying a business unit from a public company, buying a public company, buying an independent private company, buying a business from private equity, buying a business unit from a private company, buying a business from government, and other. In 2000, roughly 45% of private equity deal value came from buying business units from public companies, and only about 20% of value came from buying public companies. By the first half of 2007, the amount of private equity deal value from buying business units from public companies dropped to about 15%, while value from taking public companies private - rose to approximately 70%. Source: Deal-logic.

بسیاری همچنین پیش بینی می کنند که تأمین مالی خرید بزرگ ، حداقل در کوتاه مدت ، اگر افزایش چرخه ای در نرخ بهره وجود داشته باشد و بدهی های ارزان قیمت آن خشک شود ، بسیار دشوارتر می شود. و ممکن است با استفاده از آنها برای شرکت ها سخت تر شود. با توجه به حجم بالای خرید فعلی ، تعداد IPO های بزرگ می تواند توانایی بازار سهام در جذب مسائل جدید را در چند سال فشار دهد.

حتی اگر موج سرمایه گذاری در سهام خصوصی فعلی ، از بین برود ، مزایای مجزا از رویکرد خرید به فروش-و درسهایی که به شرکتهای دولتی ارائه می دهد-باقی خواهد ماند. از یک چیز ، زیرا همه مشاغل موجود در یک سبد سهام خصوصی به زودی فروخته می شوند ، آنها در کانون توجه و تحت فشار مداوم قرار می گیرند. در مقابل ، یک واحد تجاری که مدتی است بخشی از نمونه کارها یک شرکت دولتی بوده و به اندازه کافی انجام داده است ، اگر به طرز تماشایی نباشد ، به طور کلی توجه اولویت های مدیریت ارشد را به خود جلب نمی کند. علاوه بر این ، از آنجا که هر سرمایه گذاری انجام شده توسط یک صندوق سهام خصوصی در یک تجارت باید در زندگی صندوق انحلال شود ، می توان بازده نقدی را برای آن سرمایه گذاری ها دقیق اندازه گیری کرد. این امر باعث می شود که ایجاد مشوق برای مدیران صندوق و مدیرانی که مشاغل را اداره می کنند که مستقیماً با ارزش نقدی دریافت شده توسط سرمایه گذاران صندوق در ارتباط هستند ، آسان شود. این مورد در مورد مدیران واحد تجاری یا حتی برای مدیران شرکت در یک شرکت دولتی صورت نمی گیرد.

اطلاعات بیشتر در مورد

علاوه بر این ، از آنجا که بنگاه های سهام خصوصی فقط برای فروش خریداری می کنند ، آنها از احتمال غالباً جذاب برای یافتن راه هایی برای به اشتراک گذاشتن هزینه ها ، قابلیت ها یا مشتریان در بین مشاغل خود اغوا نمی شوند. مدیریت آنها لاغر و متمرکز است و از اتلاف وقت و پولی که مراکز شرکتی در هنگام مسئولیت تعدادی از مشاغل مرتبط با هم و مایل به توجیه حفظ آنها در نمونه کارها ، غالباً در تلاش بیهوده برای هم افزایی جلوگیری می کند ، جلوگیری می کند.

سرانجام ، گردش نسبتاً سریع مشاغل مورد نیاز زندگی محدود یک صندوق به این معنی است که بنگاه های سهام خصوصی به سرعت دانش کسب می کنند. پرمیرا ، یکی از بزرگترین و موفق ترین صندوق های سهام خصوصی اروپا ، بیش از 30 کسب قابل توجهی و بیش از 20 دفع مشاغل مستقل از سال 2001 تا 2006 انجام داد. تعداد کمی از شرکت های دولتی این عمق تجربه را در خرید ، تغییر و فروش توسعه می دهند.

آنچه شرکت های دولتی می توانند انجام دهند

از آنجا که حقوق صاحبان سهام از قدرت به قدرت دیگر رسیده است ، شرکت های دولتی توجه خود را از کسب ارزش ایجاد از نوع سهام خصوصی به خود جلب کرده اند. آنها به جای آن در دستیابی به هم افزایی متمرکز شده اند. کنگلومرهایی که مشاغل نامربوط را با پتانسیل بهبود عملکرد قابل توجهی خریداری می کنند ، همانطور که ITT و هانسون انجام دادند ، از مد خارج شده اند. در نتیجه ، بنگاه های سهام خصوصی برای دستیابی به مکان شیرین خود با تعداد کمی از رقبا روبرو شده اند. با توجه به موفقیت سهام خصوصی ، زمان آن رسیده است که شرکت های دولتی در نظر بگیرند که آیا ممکن است مستقیماً در این فضا رقابت کنند.

کنگلومرهایی که مشاغل نامربوط را با پتانسیل پیشرفت چشمگیر به دست می آورند ، از مد خارج شده اند. در نتیجه ، شرکت های سهام خصوصی در نقطه شیرین خود با تعداد کمی از رقبا روبرو شده اند.

ما دو گزینه را می بینیم. اولین مورد اتخاذ مدل خرید به فروش است. مورد دوم این است که رویکرد انعطاف پذیر تری نسبت به مالکیت مشاغل انجام دهید ، که در آن تمایل به حفظ یک کسب در دراز مدت با تعهد به فروش به محض اینکه مدیریت شرکت ها احساس می کند که دیگر نمی تواند ارزش بیشتری را اضافه کند ، متعادل می شود. واد

خرید برای فروش.

شرکت هایی که مایل به امتحان کردن این رویکرد به شکل خالص خود هستند با برخی موانع مهم روبرو هستند. یکی چالش تعمیرات اساسی یک فرهنگ سازمانی است که دارای یک استراتژی خرید به نگهدارنده در آن است. این امر به یک شرکت نیاز دارد نه تنها اعتقادات عمیقی در مورد یکپارچگی یک سبد شرکتی بلکه برای توسعه منابع جدید و حتی شاید به طرز چشمگیری مهارت ها و ساختارهای خود را تغییر دهد.

در ایالات متحده مانع مالیات نیز وجود دارد. در حالی که صندوق های سهام خصوصی ، که به عنوان مشارکت خصوصی سازماندهی شده اند ، هیچ مالیات شرکت هایی را برای سود سرمایه از فروش مشاغل پرداخت نمی کنند ، شرکت های دولتی با نرخ عادی شرکت ها از چنین دستاوردهایی مالیات می گیرند. این اختلاف مالیات شرکت ها با کاهش مالیات شخصی برای سرمایه گذاران شرکت های دولتی جبران نمی شود. مالیات های بالاتر باعث افزایش جذابیت شرکت های دولتی به عنوان وسیله ای برای خرید مشاغل و فروش آنها پس از افزایش ارزش خود می شوند. شرکت های دولتی در اروپا یک بار با یک سد مالیاتی مشابه روبرو شدند ، اما تقریباً در پنج سال گذشته ، در اکثر کشورهای اروپایی حذف شده است. این امر باعث افزایش موقعیت مالیاتی شرکتهای عمومی اروپا برای خرید برای فروش می شود.(توجه داشته باشید که دو موضوع مالیاتی موضوع بررسی عمومی در ایالات متحده بوده است. اولین - چه بنگاه های مدیریت سهام خصوصی معامله شده عمومی باید مانند مشارکت های خصوصی رفتار شوند یا مانند شرکت های دولتی برای اهداف مالیاتی - از نزدیک با موضوعی که مطرح می کنیم مرتبط استدوم - چه سهم از سود شرکتهای سهامدار خصوصی که شرکای سهام خصوصی در فروش مشاغل در وجوه تحت مدیریت خود کسب می کنند ، باید با نرخ پایین برای سود سرمایه شخصی یا نرخ بالاتر برای درآمد شخصی معمولی - کاملاً مشخص مالیات داده شود.)

با وجود موانع ، برخی از شرکت های دولتی در واقع با موفقیت یک مدل تجاری خرید و فروش را توسعه داده اند. در واقع ، دو بازیکن دیرینه در خرید میانه بازار (کسانی که بین 30 تا 1 میلیارد دلار ارزش دارند) شرکت های دولتی هستند: استراتژی های سرمایه آمریکا ، که سرمایه گذاری در بازار اخیر حدود 7 میلیارد دلار و 3I مستقر در انگلستان داشتند که کلاه بازار آنها استحدود 10 میلیارد دلارهر دو شرکت با اتخاذ ساختارهای غیر معمول سازمانی - "یک شرکت توسعه تجارت" در مورد سرمایه آمریکا ، راه هایی برای دور زدن مالیات بر سود سرمایه شرکت ها (انگلیس فقط در سال 2002 مالیات را حذف کردند) پیدا کردند."اعتماد سرمایه گذاری" در مورد 3I. با این حال ، این ساختارها محدودیت های قانونی و نظارتی را در عملکرد شرکت ها قرار می دهند. به عنوان مثال ، محدودیت هایی در توانایی شرکت های توسعه تجارت در دستیابی به شرکت های دولتی و میزان بدهی که ممکن است استفاده کنند وجود دارد. این محدودیت ها چنین ساختارهایی را به عنوان وسایل نقلیه برای رقابت با سهام خصوصی ، حداقل برای خرید بزرگ در ایالات متحده ، غیرقابل تحمل می کند.

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.