نظریه داو ، همچنین به عنوان تئوری داو جونز شناخته می شود ، بخش مهمی از تحلیل فنی را تشکیل می دهد. اصول آن به معامله گران کمک می کند تا بازار را بهتر درک کنند و حرکات قیمت و حجم را با دقت بیشتری مشخص کنند. این تئوری سالها پیش توسط چارلز داو ، حتی قبل از اختراع نمودارهای شمعدان ، پیش بینی شده بود. در اصل ، نظریه داو جونز نشان می دهد که بازار در روند حرکت می کند. و درک این تئوری می تواند به معامله گران کمک کند تا روند بازار را شناسایی کنند ، بنابراین می توانند تصمیمات تجاری هوشمندانه تری بگیرند.
نظریه داو چیست؟
نظریه داو در اصل مجموعه ای از شش اصل یا اصول اساسی است که نحوه حرکت بازار سهام را توضیح می دهد. این شش اصول برای اولین بار در مجموعه ای از سرمقاله هایی که چارلز داو بین سالهای 1900 و 1902 در وال استریت ژورنال نوشت ، منتشر و منتشر شد. با این حال ، به لطف تلاش ویلیام همیلتون ، جورج شفر و رابرت ره ، که آن را گردآوری کرده و آن را به عنوان تئوری داو معرفی کرده اند ، فقط پس از مرگ وی آشکار شد.
این نظریه مالی چنین بخشی جدایی ناپذیر در تحلیل فنی امروزی است. در حقیقت ، مفاهیمی مانند Uptrends ، Downtrends ، سطح پشتیبانی و سطح مقاومت از نظریه DOW بدست آمده است. اکنون ، بیایید به تجارت بپردازیم.
این تئوری اساساً می گوید اگر یکی از شاخص های بورس اوراق بهادار فراتر از سطح مقاومت خود باشد ، بازار در صعود قرار می گیرد و شاخص بازار سهام دیگر به سرعت از این پرونده پیروی می کند. سردرگم؟در اینجا مثالی وجود دارد که می تواند به پاک کردن موارد برای شما کمک کند.
شما از قبل می دانید که دو شاخص اصلی بازار گسترده در هند وجود دارد - Sensex و Nifty ، درست است؟حال ، بگویید که سطح مقاومت Nifty و Sensex به ترتیب 10،000 و 30،000 است. Nifty با افزایش علاقه خرید ، سطح مقاومت خود را از 10،000 می شکند و تا 10. 800 افزایش می یابد. در همان زمان ، Sensex همچنین سطح مقاومت خود را 30،000 می شکند و به 30،700 صعود می کند. از آنجا که هر دو شاخص سطح مقاومت خود را شکسته و یکی پس از دیگری از آنها بالا رفته است ، می توان گفت که بازار سهام طبق نظریه داو در صعود قرار دارد.
این همش نیست. نظریه داو همچنین می گوید که شاخص های سهام باید نه تنها با توجه به عملکرد قیمت بلکه از نظر حجم نیز در رابطه با یکدیگر حرکت کنند. این بدان معنی است که در مثال فوق ، حجم معاملات Nifty و Sensex نیز باید شبیه به یکدیگر باشد.
به عنوان مثال ، می گویند که حجم Nifty در 271 لک بود که تا 10800 صعود کرد. برای اینکه بازار در صعود به نظر برسد ، حجم Sensex نیز باید در هنگام صعود به 30،700 تقریباً در همان رقم باشد. اگر اختلاف نظر در حجم وجود داشته باشد ، نمی توان گفت بازار سهام در صعود قرار دارد.
تئوری داو همچنین اولین کسی بود که بازار سهام در روند با مراحل مختلف مختلف برای هر روند حرکت می کند. این روش به وضوح روندهای مختلفی را که بازار سهام به طور معمول تمایل به طی کردن آن دارد ، بیان می کند - روندهای اولیه ، روندهای ثانویه و روندهای جزئی. و برای هر روند ، سه مرحله زیر وجود دارد - مرحله انباشت ، مرحله مشارکت عمومی و مرحله توزیع. ما در بخش بعدی این فصل اطلاعات بیشتری در مورد این خواهیم دید.
شش اصول اساسی نظریه داو
نظریه داو جونز در اصل یک مفهوم ساده است که شامل شش اصول اساسی است. بیایید درست به آنها بپردازیم.
اصول 1: بازار همه چیز را تخفیف می دهد
این دقیقاً همان چیزی است که فرضیه بازار کارآمد نشان می دهد، به یاد دارید؟بر اساس این اصل، قیمت سهام و شاخص ها منعکس کننده تمام اطلاعات موجود و شناخته شده است. این بدان معنی است که روند قیمت بر اساس اطلاعات جدیدی که در دسترس قرار می گیرد، حرکت می کند. معامله گران می توانند این تغییرات قیمت را مطالعه کنند تا بفهمند بازار در آینده نزدیک چگونه حرکت می کند.
اصل 2: بازار دارای سه روند است
این شاید یکی از محبوب ترین اصول نظریه داو جونز باشد. توضیح می دهد که بازار در سه روند اصلی، همانطور که در اینجا فهرست شده است، حرکت می کند.
روندهای اولیه:
این روندها حرکات اصلی بازار هستند و می توانند یک یا چند سال ادامه داشته باشند. آنها تعیین می کنند که آیا یک بازار صعودی (در حال حرکت به سمت بالا) یا نزولی (حرکت به سمت پایین) است. برای معامله گران فردی که بیشتر بخش تجارت خرده فروشی را تشکیل می دهند، به طور کلی ایده هوشمندانه تری در نظر گرفته می شود که با روند اصلی به جای مخالف آن حرکت کنند.
گرایش های ثانویه:
روندهای ثانویه آن دسته از الگوهای قیمتی هستند که به عنوان نقاط اصلاحی در روندهای اصلی اصلی عمل می کنند. آنها به طور کلی در دوره ای از سه هفته تا چند ماه پخش می شوند. و در جهت مخالف روند اولیه حرکت می کنند. به عنوان مثال، در یک بازار عمدتاً صعودی، ممکن است چند هفته قبل از اینکه بازار دوباره رشد کند، روند ثانویه نزولی را مشاهده کنید.
روندهای جزئی:
روندهای جزئی، همانطور که از نام آن مشخص است، در یک بازه زمانی بسیار کوتاه رخ می دهند. اغلب، آنها فقط برای چند ساعت یا چند روز دوام می آورند. این روندها اساساً فقط سر و صدای بازار هستند و اگر به دنبال روندهای بازار هستید، آنها کمترین اعتماد را دارند. روندهای جزئی می توانند در جهت مخالف روند اولیه یا روند ثانویه باشند.
در تصویر بالا، توجه کنید که چگونه روند اولیه بازار از جولای 2017 تا ژوئیه 2018 در یک روند صعودی است (از حدود 9450 به حدود 10800)؟و در این بین، ما روندهای جزئی داریم که حداکثر چند روز یا دو هفته طول می کشد. روند ثانویه بین فوریه 2018 و آوریل 2018 رخ می دهد، زمانی که بازار در برابر روند صعودی اولیه نزولی می شود.
اصل 3: روند بازار دارای سه مرحله است
چه بازار به سمت بالا یا نزول حرکت کند، هر روند با سه مرحله مشخص می شود. این مراحل در اینجا ذکر شده است.
- مرحله انباشتگی
- مرحله مشارکت عمومی
- مرحله توزیع
بیایید ببینیم در این سه مرحله چه اتفاقی می افتد.
مرحله انباشتگی
این مرحله عموماً درست پس از یک روند نزولی تند رخ می دهد که طی آن بسیاری از سرمایه گذاران و معامله گران امید خود را نسبت به افزایش قیمت ها از دست می دهند. بنابراین، اگرچه ممکن است قیمت ها به پایین ترین نقطه ممکن برای آن چرخه رسیده باشد، خریداران همچنان برای خرید سهام مردد هستند. به همین دلیل، قیمت سهام همچنان در سطوح پایین به رکود ادامه می دهد.
در این مرحله، سرمایه گذاران نهادی زیرک وارد بازار می شوند. آنها تشخیص میدهند که بازار به سطح پایینی رسیده است، و در تلاش برای جمعآوری سهام با چنین قیمتهای پایین، شروع به خرید منظم حجم زیادی از سهام در یک دوره زمانی طولانی میکنند. این همان چیزی است که منجر به شکلگیری سطوح حمایتی میشود، زیرا حجم عظیم خرید سهام توسط این سرمایهگذاران هوشمند، تقاضای ضعیف را آغاز میکند و به قیمت سهام یک فشار صعودی بسیار مورد نیاز میدهد.
مرحله مشارکت عمومی
مرحله توزیع عمومی که به عنوان فاز پاسخ نیز شناخته می شود، زمانی است که معامله گران کوتاه مدت، که روندهای فنی را دنبال می کنند، متوجه فعالیت در حال وقوع شده و وارد بازارها می شوند. آنها شروع به خرید سهام نیز می کنند که باعث افزایش سریع قیمت دارایی می شود. به این ترتیب یک روند صعودی ایجاد می شود، به همین دلیل است که این مرحله به عنوان مرحله نشانه گذاری نیز شناخته می شود. این روند افزایشی عموماً سریع و تند است، بنابراین بخش بزرگی از مردم در ابتدا از رالی معاملات کنار گذاشته میشوند.
به زودی اخبار مربوط به بازارها به طور کلی مثبت می شود و باعث می شود خریداران بیشتری وارد عرصه معاملات شوند. تحلیلگران و محققان شاهد روندهای بالای قیمت هستند و این امر در نهایت باعث افزایش مشارکت عمومی در بازارها می شود.
فاز توزیع
در اوج مرحله نشانه گذاری، قیمت سهام به سطوح بالایی جدید می رسد. همانطور که اخبار این روندها در دسترس عموم قرار می گیرد، همه شروع به سرمایه گذاری در سهام می کنند. اینجا جایی است که سرمایه گذاران هوشمند دوباره وارد تصویر می شوند. برخلاف آنچه در مرحله انباشت رخ داد، در اینجا، سرمایه گذاران نهادی شروع به فروش سیستماتیک دارایی های خود می کنند. آنها این کار را زمانی انجام می دهند که سایرین در بازار روی خرید متمرکز هستند.
بنابراین عرضه سهام به طور مداوم افزایش می یابد. و هر زمان که قیمت سهام تلاش می کند از یک نقطه خاص عبور کند، افزایش فروش از سوی سرمایه گذاران نهادی مانع از افزایش آن از آن نقطه می شود که منجر به تشکیل سطوح مقاومت می شود. در نهایت، فروش زیاد، قیمت را در سطوح خاصی رکود میکند و از افزایش بیشتر آن جلوگیری میکند. و سپس، یک روند نزولی آغاز می شود که منجر به بازار نزولی می شود.
در تصویر زیر، توجه کنید که چگونه بازار از ژانویه 2000 تا حدوداً آگوست 2001 در یک روند نزولی قرار دارد؟سپس، در نزدیکی سپتامبر 2001، یک نقطه عمل قیمت وحشتناک وجود دارد که پس از آن سرمایه گذاران نهادی وارد می شوند و دوره از ژانویه 2002 تا مه 2003 را به مرحله انباشت تبدیل می کند. توجه کنید که چگونه سطوح پشتیبانی زیادی در این مرحله شکل می گیرد.
سپس، در مرحله پاسخ، با هجوم معاملهگران کوتاهمدت به بازارها، شاهد افزایش شدید قیمت شاخص از حدود 900 در ماه مه 2003 به حدود 2000 در ژانویه 2004 هستیم. در این مرحله، مقاومتی وجود دارد که از زمان ایجاد شدهسرمایه گذاران نهادی شروع به فروش دارایی های خود می کنند که منجر به تشکیل مرحله توزیع می شود.
اصل 4: شاخص ها باید یکدیگر را تایید کنند
برای تشخیص اینکه یک روند ایجاد شده است، ضروری است که همه شاخص های بازار باید یکدیگر را تایید کنند. بنابراین حرکت یک شاخص باید با حرکت سایر شاخص ها در بازار مطابقت داشته باشد. تنها در این صورت است که میتوانیم بر حسب مورد، بازار را صعودی یا نزولی بدانیم.
به عنوان مثال، می گویند CNX NIFTY در درجه اول در جهت بالا حرکت می کند، اما NIFTY 500، CNX NIFTY Midcap و بسیاری دیگر از شاخص های بازار در درجه اول به سمت پایین حرکت می کنند. در این مورد، طبقه بندی بازار به عنوان نزولی (در حال حرکت به سمت پایین) درست نیست، زیرا CNX NIFTY در عوض در حال حرکت است. طبق تئوری داو، تنها زمانی که همه شاخص ها در یک جهت حرکت می کنند، می توانید روند را به طور مشخص شناسایی کنید.
اصل 5: حجم معاملات باید با روند قیمت مطابقت داشته باشد
با توجه به این اصول ، هر روند اصلی در بازار ، چه به سمت بالا و چه رو به پایین ، باید با افزایش مربوط به حجم معاملات پشتیبانی شود. برای روشن تر شدن ، بیایید نمونه ای از مرحله بازار را که قیمت ها در آن رو به افزایش است ، بگیریم. برای طبقه بندی این بازار به عنوان یک بازار در درجه اول صعودی ، حجم معاملات باید با بالا رفتن قیمت ها افزایش یابد (از آنجا که این روند اصلی است) و با پایین آمدن قیمت ها کاهش می یابد (از آنجا که این روند ثانویه است). به عبارت دیگر ، معاملات بیشتر باید به جای روند نزولی ثانویه ، روند صعودی اولیه را دنبال کنند.
برعکس ، بیایید بازاری را که قیمت ها در حال کاهش است ، بگیریم. در اینجا ، برای طبقه بندی این امر به عنوان یک بازار در درجه اول نزولی ، حجم معاملات باید با پایین آمدن قیمت ها افزایش یابد (از آنجا که این روند اصلی است) و با بالا رفتن قیمت ها کاهش می یابد (از آنجا که این روند ثانویه است). به عبارت دیگر ، معاملات بیشتر باید به جای روند صعودی ثانویه ، روند نزولی اولیه را دنبال کنند.
در تصویر بالا ، ببینید که چگونه حجم معاملات حتی با کاهش قیمت افزایش می یابد و با افزایش قیمت ، حجم چگونه کاهش می یابد؟این نشان می دهد که تعداد بیشتری از معاملات در پی روند نزولی هستند و به بازار نزولی اشاره می کنند.
روند 6: روندها تا زمانی که وارونه مشخص شود ادامه می یابد
چارلز داو تشخیص داد که می توان روند ثانویه را با معکوس های روند اشتباه گرفت. این امر به این دلیل است که هر دو این حرکات قیمت در جهت مخالف روند اصلی حرکت می کنند. به عنوان مثال ، می گویند بازار اکنون در درجه اول نزولی (یا به سمت پایین) است. صعود موقت ممکن است به نظر برسد که یک روند وارونه است. اما پس از آن دوباره ، این فقط می تواند یک روند ثانویه باشد. بنابراین ، همانطور که تئوری داو می گوید ، شما باید همچنان بازار را حتی با یک صعود موقت در نظر بگیرید تا زمانی که مشخص شود که جنبش صعودی برقرار شده است. در این حالت ، این یک روند وارونگی است و بازار را صعود می کند.
نظریه داو برای معامله گران چگونه مفید است؟
نظریه DOW در درجه اول به معامله گران کمک می کند تا روند بازار را با دقت بیشتری شناسایی کنند ، بنابراین می توانند از نقاط بالقوه عملکرد قیمت استفاده کنند. همچنین به معامله گران کمک می کند تا با احتیاط عمل کنند و در برابر روند بازار حرکت نکنند. و مهمتر از همه ، تئوری داو بر اهمیت قیمت بسته شدن به عنوان یک شاخص خوب احساسات عمومی بازار تأکید می کند.
این امر به این دلیل است که در طول هر روز معاملاتی ، معاملات می تواند در همه جا اتفاق بیفتد. اما هرچه زنگ پایانی نزدیکتر می شود ، بیشتر شرکت کنندگان در بازار می خواهند با این روند مطابقت داشته باشند. بر این اساس ، بسته به نحوه واکنش معامله گران با نزدیک شدن روز معاملات ، قیمت بسته شدن سهام تعیین می شود. این می تواند بینش زیادی را در مورد جایی که بازار به صورت جمعی در آن حرکت می کند ، به شما بدهد. با استفاده از این ورودی ها ، حتی می توانید استراتژی های معاملاتی Dow Jones را توسعه دهید که به شما در تصمیم گیری های تجاری آگاهانه کمک می کند.
پیچیدن
خوب ، این ما را به پایان معرفی ما برای تجزیه و تحلیل فنی می رساند. اکنون ، زمان آن رسیده است که به یک بخش خاص از بازارهای مالی - بخش مشتق - نگاه کنیم. همانطور که از ماژول های قبلی ما به یاد خواهید آورد ، در اینجا گزینه ها و معاملات آتی در اینجا قرار دارد. برای یادگیری همه چیز در مورد آینده ، گزینه های تماس و قرار دادن گزینه ها ، فصل های موجود در ماژول بعدی ما را بررسی کنید.